|
||
| خانه | صدا| زندگینامه ما| کتابها | شعر | مقالات | گروه رقص شیراز | آابوم عکس | تماس با ما | | ||
تجربه گفتم : دیدن ! بگذار تا چشمان من هم ، بنگرند ، این همه جهانهای جان را . گفت : به چشمان پرتجربه من ، اعتماد کن . گغتم : بگذار تا بشنوم ، شنیدن را ، خود تجربه کنم . گفت : من خود تیزترین گوشها را صاحبم ، تو را شنیدن چه حاجت ؟ گفتم : اندیشه ! بگذار من هم اندیشه کنم ، به این جاری همیشه جاودان . گفت : اندیشه ؟ این دیگر کار هر کش نیست ، راهی است بس دشوار ، پرزخمت ، پیچ در پیچ ، تنها و فقط در توان من است .
زمان ادامه یافت ، زمین که آبستن طوفان بود ، به لرزه درآمد . گفت : نگاه کن ، خطر ! گفتم : دیدن را نمیدانم ، پرسید : صدا ! صدا را می شنوی ؟ گفتم : شنیدن را نمیدانم . گفت : اندیشه ! گفتم : نمیدانم .
و آنگاه : سیل ما را ، از ریشه در آورد ، و ما ، چون پر کاهی ، سرگردان ، بز امواج خروشان . علی شیرازی 6.8.1995
|
||
|
||
©2006 alischirasi.de |