|
|||
| خانه | صدا| زندگینامه ما| کتابها | شعر | مقالات | گروه رقص شیراز | آابوم عکس | تماس با ما | | |||
|
دیدار تشنه بودم ، تشنه بودم ، سخت و جان فرسا ، تشنه یک لحظه کوتاه ، می سوختم روزها ، می سوختم شب ها . دیشب ، دیشب به ناگهان ، نمی دانم از کجا ، نمی دانم از کدام طرف ، به دیدارم آمدی . نشسته رو بروی من ، با گیسوان قشنگ و بلند و بافته ات ، چشمانت پر از خنده ، اما لبانت بسته . شادمانه آغوشم را باز کردم ، تا بر چشمانت بوسه زنم ، اما حیف ، صد حیف که بیدار شدم . علی شیرازی 5.7.2008
|
||
|
|||
©2007 alischirasi.de |