|
|||
| خانه | صدا| زندگینامه ما| کتابها | شعر | مقالات | گروه رقص شیراز | آابوم عکس | تماس با ما | | |||
|
پیام هادی خرسندی در مراسم یاد بود مریم ومیشاییل در لندن
بلبل بخوان به زاری – زین ماتم بهاری کز این چمن بریدند – سروی بلند بالا ---------- مریمی آمد. مریمی رفت. با بهاری آمد. با بهاری رفت آرام آرام، سنگینی ِباور، چون ابری سیاه در دلهامان میبارد. هیچکس این خبر را باور نمیکرد.
فرزند مبارزه، مریم، فرزند ایستادگی، مریم، فرزند روزهای سخت دربه دری و تنگدلی و تنگدستی، حالا تماشای بالندگیاش، خستگی از شانههای پدر و مادر برمیداشت.
مریم را ندیده بودم اما دیده بودم! مریم را در چشمهای پدرش دیده بودم وقتی از او حرف میزد. چشمهائی که مریم در آن چشمها بود. چشمهائی که مریم در آن چشمها میرقصید.
مریم را ندیده بودم اما دیده بودم! مریم را در صدای مادرش دیده بودم که شوق امروز و بغض ایام در آن گره میخورد. صدائی که مریم در آن صدا بود. صدائی که مریم در آن صدا میرقصید.
سلاله و قدرت به همه فرزندانشان افتخار میکردند. غروری را که شکنجه نتوانسته بود از آنها بگیرد، اکنون در صدایشان میدیدی که شفاف شده است.
میدیدی که به همه افراد خانواده در غربت، از دور و نزدیک، عشق میورزند و افتخار میکنند. دریغا که در این میان ناگهان گلی پرپر میشود. تازه پس از سالها شکنجه و زندان و دربدری و بینوائی، تکیهای میشد به زندگی داد و نفسی میشد به راحت کشید.
مریم به ما مبارزه را آموخت و رفت. مریم شور زندگی را به ما واگذاشت و رفت. مریم بذر شادی در دلهای ما کاشت و رفت.
یاد مریم در هر نت موسیقی غربت و در هر فریاد آزادیخواه زن ایرانی جاودانه است. با عمر کوتاهش چهرهای ماندگار در تاریخ مهاجرت ایرانیان، چهرهای ماندگار از زنی هنرمند که چادر ارتجاع را زیر پا انداخت، و دست افشان و پاکوبان، عطر آزادیخواهی را با آوای جاودانه سیما بینا، بر صحنهشهرهای مختلف میپراکند.
جای مریم و میشاییل در میان ما خالی است. اما جانمان از یادشان لبریز است. دو انسان فرهیخته، دو عاشق و معشوق جوان و پر آرزو.
بی تو، نه امور این جهان لنگ شده نه بین زمین و آسمان جنگ شده نه کوه شده آب و نه دریا شده خشک اما دل من برای تو تنگ شده.
|
||
|
|||
©2007 alischirasi.de |